جامعه روسیه با وجود دسترسی به منابع مختلف اطلاعاتی، استثمار شدن توسط اطلاعات را ترجیح می-دهد.

جامعه روسیه با وجود دسترسی به منابع مختلف اطلاعاتی، استثمار شدن توسط اطلاعات را ترجیح می­دهد. خودسانسوری بینندگان قبل از سانسور کردن یا خودسانسوری تولید کنندگان برنامه­ ها اتفاق می­افتد.

اگر لنین امروز زنده بود، فرمول خود را بر مبنای این هنر تلویزیون تغییر می­داد. چرا؟ چون تلویزیون در روسیه فقط چیزی را نشان می­دهد که در زمان لنین تئاترها نشان می­دادند. به زبان ساده­تر اینکه همگرایی جامعه بر مبنای ارزش­ها و الگوهای قابل کنترل صورت می­گیرد تا حکومت مرکزی راحت­تر بتواند آن را تحت کنترل بگیرد.

تصویر دنیا

تلویزیون در روسیه تمام رفتارها و حتی الگوی فکری را برای مردم جامعه تعیین می­کند و مردم با کمال میل به آن تن می­دهند. اعتراف به چنین چیزی حاکی از خوشبختی نیست، اما تا حدی بار مسئولیت فکر کردن را از شانه مردم برمی­دارد و می توانند تقصیرها را به گردن این جعبه (تلویزیون) بیندازند و مردم کانال­های آن را همچون گذشته جابجا می­کنند.

امروز دیگر عبارت «تلویزیون تماشا کردن» تعبیر دقیقی از تعامل بین انسان و تلویزیون نیست، چون تلویزیون را تماشا نمی­کنند. زنان تلویزیون را روشن می­کنند و به کارهای دیگر مشغول می­شوند. بعد می­گویند: «من اصلا نگاه نمی­کردم، اصلا کاری به برنامه نداشتم...».

مردها هم کنترل را بدست می­گیرند و پیوسته کانال عوض می­کنند و می­گویند: «هیچی برای دیدن نیست...». متخصصین هم می­گویند که تماشا کردن تلویزیون با یک چشم و شنیدن صدای آن با یک گوش موثرتر است. نباید تمام آنچه گفته می­شود را شنید و همه آنچه نشان می­دهند را دید. اما اگر چندین و چند بار هر برنامه را پخش کنند و یک موضوع را در قالب­های متعدد و متنوع نشان دهند، وقتی همه کانال­ها یک موضع مشخص را دنبال کنند، پیام به گیرنده منتقل می­شود. شابلون­ها مشخص است و کافی است که محتوای خبری را در آن قرار دهند و پخش کنند.

مساله این است که اخبار کشور و جهان را از کجا بگیرید! 86% افراد بزرگسال در روسیه اخبار را از تلویزیون می­گیرند. و افرادی که به گفته آنها هر روز پای اینترنت می­نشینند و برای دریافت اطلاعات از فضای مجازی استفاده می­کنند هم از تلویزیون به عنوان منبع اصلی کسب اخبار نام می­برند (80%). امروز که شرایط تقریبا آرام است، وضعیت به این صورت است، اما روزهایی که به خاطر حوادث کریمه و شرق اوکراین شرایط ناآرام بود، وضعیت همینگونه بود. رسانه­های روسیه با قاطعیت می­گفتند: نظامیان روس در آنجا حضور ندارند. اما در اینترنت می­نوشتند که سربازان روس در آنجا هستند. مصرف کنندگان اطلاعات در روسیه و حتی آن دسته که می­توانستند این اطلاعات را در اینترنت بخوانند، ترجیح می­دادند حرف تلویزیون را باور کنند و خود را با حوادث و انفجارهای بیگانگان مشغول نکنند.

اعتماد

در تاریخ روسیه دوره­هایی بوده که مردم اجازه خاموش کردن رادیو را نداشتند و اجازه گوش کردن به رادیوی بیگانگان را هم نداشتند. به تازگی قصد کرده­اند که کنترل بر اطلاعات فضای مجازی را هم در دست بگیرند. به زودی شاهد روی گرداندن مردم از اینترنت هم خواهیم بود. بخش اصلی جامعه از ده کانال تنها سه کانال را برای دریافت اطلاعات روزانه استفاده می­کنند.

جامعه روسیه با برخورداری از امکانات کثرت گرایی، ترجیح می­دهد به مونوپول روی بیاورد. جامعه افسار خود را به دست­های واحدی می­سپارد، همان دست­هایی که شرایط را برای کنترل قدرتمند در سیاست و اطلاعات فراهم می­سازد. خودسانسوری بینندگان قبل از خودسانسوری یا سانسور برنامه توسط تولید کنندگان برنامه­ ها اتفاق می­افتد.

خودسانسوری بینندگان فقط در این نیست که برنامه را تماشا یا گوش نکنند، بلکه در این است که به آن اعتماد ندارند. تقریبا 86% مردم تلویزیون تماشا می­کنند و در عین حال می­گویند که به آن اعتماد ندارند. بازنشستگان زودباورترین قشر هستند که آنها هم به مطالب تلویزیون باور ندارند. افراد با سطح تحصیلات پایین بیشتر به تلویزیون اعتماد می­کنند و آن عده که تحصیلات عالیه دارند، کمتر اعتماد می­کنند.

افرادی که با فضای مجازی سر و کار دارند سطح اعتمادشان به تلویزیون پایین­تر از حد متوسط است. اما نشریات اینترنتی هم اعتماد آنها را جلب نمی­کند.

اعتماد موضوع پیچیده­ای است، اما بی­اعتمادی از آن هم پیچیده­تر است. از بین افرادی که تلویزیون را روشن می­کنند، تقریبا یک سوم تمایل ندارند درباره اعتماد خود به اطلاعات دریافتی صحبت کنند. در ذهن آنها چه می­گذرد؟ در نظر بگیریم که بخشی از آنها اطلاعات را مقایسه و بررسی می­کند. روشن است که این افراد زیاد نیستند. سایرین با شعارهایی از قبیل «من به آنها باور ندارم» پیش می­روند. این افراد در حقیقت از خود در مقابل دروغ­هایی که شنیده­اند دفاع می­کنند. اما تلاشی هم نمی­کنند که به جای آن دنبال اطلاعات درست بروند. ذهن آنها آزاد است و هیچ فکر و نظری ندارند. ذهن آنها آماده دریافت هرگونه اطلاعاتی هست، و اطلاعاتی را سریعتر می­گیرند که پشت آن قدرت قرار دارد.

فضا برای خلاقیت

با توجه به شرایط حاکم در تلویزیون و بینندگان، وظیفه کارکنان تلویزیون این است که شبکه­ای از اطلاعات با محتوای یکسان و کاملا محدود آماده کنند. در اینجا فضا برای ایجاد تنوع در سبک و ظاهر برنامه و در حقیقت هنرنمایی به نمایش محدود می­شود. هژمون­های اطلاعاتی که بالاترین شاخص جذابیت را برای مردم دارند، کانال­های «راسیا -1»، «کانال اول» و «ان ت و» هستند. بعد از آن به سراغ کانال فیلم­های سینمایی می­روند تا ذهنشان را از خستگی اخبار خالی کنند. تلویزیون روسیه با پیروی از وصیت لنین، فیلم­های سینمایی و سریال­ها را بیش از تلویزیون اروپا و امریکا تکرار می­کند و نشان می­دهد. در کانال­های اصلی تقریبا یک سوم تا نصف زمان پخش را به فیلم اختصاص می­دهند.

این الگو قدیمی است. مدیران کنونی تلویزیون و مدیران این مدیران به خوبی می­دانند که این مونوپول حیرت­ انگیز سه نهنگ اصلی تلویزیون تغییر خواهد کرد و به زودی شرایط کاملا جدیدی جای آنها را خواهد گرفت. فاصله بین تلویزیون و اینترنت به مرور از بین می­رود. اینترنت بینندگان تلویزیون را به سمت خود می­کشد و با جذابیت و تنوعی که دارد و روش­های برقراری ارتباط بین محتوا با ذهن بیننده یا کاربر جای تلویزیون را می­گیرد. اما اگر به سخنان منابع آگاه اعتماد کنیم، تلویزیون خود را آماده می­کند تا با محتوای جدید تماشاچیان جدیدی را در کام خود بکشد.

 واکنش دفاعی

شاید خواننده تصور کند که صحبت درباره اوهام یا آنتی اوهام است. یا اینکه صحبت از چشم انداز عصر دیجیتال است. اما اینطور نیست. اگر کسی به خاطر بیاورد، لنین تلویزیون و قیام مسلحانه را هنر می­نامید یعنی سینما و اسلحه برای او یکسان بودند.

 شاید این تصور بوجود آید که اظهار نظرهای بخش عمده تماشاچیان تلویزیون مد نظر قرار گرفته که ذهنشان تحت کنترل درآمده است. خیر اینطور نیست. نقطه نظر دیگری را دنبال می­کنیم. ما نمی­گوییم که تلویزیون جامعه را تحت کنترل خود گرفته، بلکه معتقدیم که جامعه تلویزیون را به یکی از سیستم­های خود تبدیل کرده است. این تلویزیون نیست که به جامعه می­گوید چطور فکر کند، بلکه جامعه با در اختیار گرفتن این سیستم یعنی حکومت به تلویزیون می­گوید که چه چیز به او نشان بدهد.

کانال­های تلویزیونی باید از نظر اکثریت پیروی کنند و آن چیزی را نشان بدهند که مردم می­خواهند. ما شرایط ژئوپولتیک امروز و شرایط بیننده­امان را در چارچوب ژئوپولتیک در نظر می­گیریم. بعد از پیوستن کریمه و وقوع حوادث شرق اوکراین، روس­ها به اجبار متوجه شدند که بیشتر کشورهای دوست «دوستان سابق» روسیه را محکوم می­کنند. بایکوت و محکوم شدن از سوی دیگر جوامع امر ساده­ای نیست.

افکار عمومی در روسیه به طور خودکار موضع تدافعی گرفت و گفتند هر که ما را محکوم کند دشمن است و حق با ماست. این یک معادله است: ما خیلی خوبیم و آنها خیلی بد هستند. خودستایی در این شرایط کمکی نخواهد کرد، پس باید به دشمن ناسزا بگوییم. پس تلویزیون وظیفه خود می­داند به ما نشان بدهد که بقیه اینقدر بد، احمق و تنفر آور هستند که مقابل ما ایستاده­اند. در عین حال باید این نمایش را پیوسته به روز رسانی کند. چرا؟ برای اینکه اگر بین آن فاصله بیندازد، اذهان مردم صدای نجواهای داخلی را می­شوند، آنوقت نتیجه چیز دیگری می­شود...

متوجه هستیم که سفارش ناسزا با سفارش اطلاعات و یا سفارش اطلاعات واقعی فرق می­کند. ناسزا نقش خود را ایفا می­کند؛ هرچه بدتر، بهتر. کسی این حرف­ها را به معنای واقعی نمی­گیرد.

تلویزیون نمی­تواند فقط خوراک نفرت به بیننده بدهد. بلکه باید احساسات مثبت هم چاشنی آن کند. اما این احساسات مثبت چطور نمایش داده می­شوند؟ فرهنگ گذشتگان را ترویج می­دهند؛ نمایش فیلم­های نیک سینمای گذشته و افسانه­ ها. در این فیلم­ها شاهد اختلافات و درگیری­هایی هستیم که امروز دیگر وجود ندارد، شاید همان موقع هم وجود نداشتند. اما در قالب این فیلم­ها احساس مهربانی و بخشش را در میان گذشتگان نشان می­دهند و بار اجتماعی را بر مردم سبک می­کنند. مهمترین هنر به خدمت مردم ادامه می­دهد.

منبع: روزنامه ار.ب.کا

http://www.rbc.ru/opinions/politics/24/08/2016/57bd601b9a7947df992a83c1

کد خبر 3352

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =